89/2/7
11:15 ص
مدینه کوفه اول چو غرق شد در خواب
خموش گشته خموشو فتاد از تب و تاب
به زیر نور کمی از هلال نازک ماه
برای غسل علی آب می کشید از چاه
حسن چو بغض فرو برد شور و شینش را
به سینه داشت سر زینب و حسینش را
رها ز چله دل تیر آه می کردند
به جسم خسته مادر نگاه می کردند
علی یکایک گلهای خویش را بوسید
به گریه گفت مبادا بلند گریه کنید
کننده در خیبر پس از ثنای خدا
شروع کرد به غسل و بگفت یا زهرا
برای شستن آن یاس نیلی پرپر
فتاد لرزه بدست خدایی حیدر
به سان عرش شراره دلش زبانه کشید
چو دست خویش بر آثار تازیانه کشید
همو که داشت به اطفال خود یسی تاکید
همو که گفت عزیزان من سکوت کنید
کشید دست ز غسل و به ناله و فریاد
سرش نهاد به دیوار و از نفس افتاد
علی بریده بریده گلایه کرد آغاز
که ای همیشه به هر مشکلی مرا همراه
منی که پیش تو یاقوت اشک می سفتم
منی که درد دل خویش با تو می گفتم
چقدر ناله زدی بهر دست بسته شده
ولی نگفتی از این بازوی شکسته شده
تو قیامت را قیامت را می کنی
بر امامان هم امامت می کنی
فوق هر تعریف و هر تفسیر تو
پاکتر از آیه تطهیر تو
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
ای مهار ناقه ات زلف عفاف
پیراهن بخشیده در شام زفاف
تو، رسول الله ، شویت بولحسن
هر سه یک جانیت اما در سه تن
کفو تو یا فاطمه تنها علیست
هم علی زهرا هم زهرا علیست